شکل جمع:
adjustmentsسازگاری، تعدیل، تنظیم، تطبیق، (حقوق) تسویه، اصلاح،(مکانیک) میزان، آلت تعدیل، اسباب تنظیم
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تعدیل، تنظیم
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He was given a promotion and a salary adjustment of nine percent.
به او ترفیع دادند و حقوقش را به میزان نه درصد تعدیل کردند.
Foreign students face problems of adjustment.
دانشجویان خارجی در سازگاری (با محیط) با مشکل روبهرو میشوند.
the adjustment on the heater
دکمهی تنظیم بخاری
The insurance adjuster determined our adjustment.
مأمور شرکت بیمه میزان خسارت ما را تعیین کرد.
آموزش تطبیقی
فرآیند سازشی
سازگاری عاطفی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «adjustment» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/adjustment