شکل جمع:
organizationsشکل نوشتاری این لغت در انگلیسی بریتانیایی: organisation
سازمان، تشکیلات، مؤسسه، نهاد، انجمن، ارگان
That institute is a non-profit organization supporting education.
آن مؤسسه، سازمانی غیرانتفاعی در حمایت از آموزش است.
This organization is the main organ for economic planning.
این ارگان، اصلیترین نهاد برای برنامهریزی اقتصادی است.
various government organizations
سازمانهای مختلف دولتی
plan organization
سازمان برنامه
a private organization
یک سازمان خصوصی
سازماندهی، ساماندهی، برنامهریزی، هماهنگی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The organization of the army took ten years.
سازماندهی ارتش ده سال طول کشید.
I appreciate the effort you put into the organization of this workshop.
از تلاشی که برای برنامهریزی این کارگاه انجام دادی قدردانی میکنم.
ساختار، ساختمان، چیدمان، نظم
The human brain has a complex organization.
مغز انسان ساختمان پیچیدهای دارد.
She admired the neat organization of the workspace.
او از چیدمان دقیق محل کار بسیار خوشش آمد.
The unusual organization of the novel made it difficult to follow at first.
ساختار غیرمعمول رمان، در ابتدا دنبال کردن آن را دشوار میکرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «organization» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/organization