امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Federation

ˌfedəˈreɪʃn ˌfedəˈreɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    federations

معنی و نمونه‌جمله

noun C1
فدراسیون

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- the Olympic Federation
- فدراسیون المپیک
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد federation

  1. noun partnership, organization
    Synonyms:
    alliance amalgamation association bunch coalition combination confederacy crew crowd entente family federacy gang league mob outfit pool ring syndicate syndication tribe union

ارجاع به لغت federation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «federation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/federation

لغات نزدیک federation

پیشنهاد بهبود معانی