فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Syndicate

ˈsɪndəkət ˈsɪndəkət ˈsɪndəkət ˈsɪndəkət

گذشته‌ی ساده:

syndicated

شکل سوم:

syndicated

سوم‌شخص مفرد:

syndicates

وجه وصفی حال:

syndicating

شکل جمع:

syndicates

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb

اتحادیه صنفی، سندیکا، تشکیل اتحادیه دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

to syndicate government factories

در کارخانه‌های دولتی اتحادیه درست کردن

He writes four syndicated articles per week.

هفته‌ای چهار مقاله‌ی چند روزنامه‌ای می‌نویسد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد syndicate

  1. noun group of business entities
    Synonyms:
    group company organization association partnership union combine bunch chain gang outfit crew board council committee ring trust pool cartel chamber conglomerate multinational megacorp cabinet mob

ارجاع به لغت syndicate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «syndicate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/syndicate

لغات نزدیک syndicate

پیشنهاد بهبود معانی