با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Pool

puːl puːl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    pooled
  • شکل سوم:

    pooled
  • سوم‌شخص مفرد:

    pools
  • وجه وصفی حال:

    pooling
  • شکل جمع:

    pools

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
استخر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
noun noun countable
برکه، آبگیر، حوضچه، حوض، دریا
- a pool of blood
- دریایی از خون
noun countable
جای گود، تالاب
noun countable
(در قمار) بانک، پول وسط، کاسه
noun countable
صندوق مشترک، سرمایه‌ی عمومی، دارایی جمعی
- a pool of cars
- مجموعه‌ی اتومبیل‌های مشترک
noun countable
گروه، تیم، اکیپ
- a pool of experienced scientists
- یک گروه ازدانشمندان باتجربه
noun countable
ائتلاف
noun countable
بیلیارد
- play pool
- بیلیارد بازی کردن
noun
(در جمع) شرط بندی فوتبال
- do the pools
- در فوتبال شرط‌بندی کردن
- have a win on the pools
- تو شرط‌بندی فوتبال بردن
verb - transitive
روی هم گذاشتن، یک کاسه کردن
- They have pooled their money to buy a bus.
- آن‌ها پول‌هایشان را روی‌ هم گذاشته‌اند که یک اتوبوس بخرند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pool

  1. noun collection of liquid
    Synonyms: basin, bath, lagoon, lake, mere, millpond, mud puddle, natatorium, pond, puddle, splash, swimming pool, tank, tarn
  2. noun supply of money, goods
    Synonyms: bank, combine, conglomerate, equipment, funds, group, jackpot, kitty, pot, provisions, stakes
    Antonyms: lack, want
  3. verb combine
    Synonyms: amalgamate, blend, join forces, league, merge, put together, share
    Antonyms: divide, separate

ارجاع به لغت pool

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pool» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pool

لغات نزدیک pool

پیشنهاد بهبود معانی