فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Pool

puːl puːl

گذشته‌ی ساده:

pooled

شکل سوم:

pooled

سوم‌شخص مفرد:

pools

وجه وصفی حال:

pooling

شکل جمع:

pools

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun noun countable

برکه، آبگیر، حوضچه، حوض، دریا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

a pool of blood

دریایی از خون

noun countable

جای گود، تالاب

noun countable

(در قمار) بانک، پول وسط، کاسه

noun countable

صندوق مشترک، سرمایه‌ی عمومی، دارایی جمعی

a pool of cars

مجموعه‌ی اتومبیل‌های مشترک

noun countable

گروه، تیم، اکیپ

a pool of experienced scientists

یک گروه ازدانشمندان باتجربه

noun countable

ائتلاف

noun countable

بیلیارد

play pool

بیلیارد بازی کردن

noun

(در جمع) شرط بندی فوتبال

do the pools

در فوتبال شرط‌بندی کردن

have a win on the pools

تو شرط‌بندی فوتبال بردن

verb - transitive

روی هم گذاشتن، یک کاسه کردن

They have pooled their money to buy a bus.

آن‌ها پول‌هایشان را روی‌ هم گذاشته‌اند که یک اتوبوس بخرند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pool

  1. noun collection of liquid
    Synonyms:
    puddle pond tank lake basin splash lagoon bath swimming pool mere tarn mud puddle millpond natatorium
  1. noun supply of money, goods
    Synonyms:
    funds provisions pot kitty stakes bank equipment group combine conglomerate jackpot
    Antonyms:
    want lack
  1. verb combine
    Synonyms:
    put together join forces share blend merge league amalgamate
    Antonyms:
    divide separate

ارجاع به لغت pool

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pool» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pool

لغات نزدیک pool

پیشنهاد بهبود معانی