فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Crew

kruː kruː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    crews

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable B1
    خدمه (کشتی و قطار و هواپیما و غیره)
    • - The ship carried a crew of twenty and ninety passengers.
    • - کشتی بیست خدمه و نود مسافر داشت.
    • - The aircraft crew prepared for takeoff.
    • - خدمه‌ی هواپیما برای برخاستن آماده شدند.
  • noun uncountable
    انگلیسی آمریکایی ورزش پاروزنی
    • - He was only interested in wrestling and crew.
    • - او فقط به کشتی‌گیری و پاروزنی علاقه‌مند بود.
    • - She rows on the crew team.
    • - او در تیم پاروزنی پارو می‌زند.
  • verb - intransitive verb - transitive
    به عنوان خدمه کار کردن، جزو خدمه بودن
    • - She crews on a fishing boat during the summer months.
    • - او در ماه‌های تابستان به عنوان خدمه‌ی قایق ماهیگیری کار می‌کند.
    • - They crewed on a sailboat.
    • - آن‌ها خدمه‌ی قایق بادبانی بودند.
  • انگلیسی بریتانیایی گذشته‌ی ساده‌ی فعل crow
    • - The rooster crew loudly at the break of dawn.
    • - خروس سحرگاه با صدای بلند قوقولو قوقو کرد.
    • - The seagulls crew.
    • - مرغان دریایی از خود صدا درآوردند.
  • noun
    قدیمی گروه مسلح
    • - The crew assembled, ready for battle.
    • - گروه مسلح گرد آمدند، آماده‌ی نبرد.
    • - The crew retreated.
    • - گروه مسلح عقب‌نشینی کرد.
  • noun countable
    دسته، گروه، تیم
    • - a film crew
    • - گروه فیلمبرداری
    • - The repair crew quickly fixed the broken down power lines.
    • - گروه تعمیر خطوط برق از مدار خارج‌شده را تعمیر کردند.
  • noun
    کارکنان (شرکت و غیره)
    • - the president and his crew
    • - رئیس‌جمهور و کارکنانش
    • - The company crew worked in harmony to provide excellent customer service.
    • - کارکنان شرکت برای ارائه‌ی خدمات عالی به مشتریان به‌طور هماهنگ کار کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد crew

  1. noun group working together
    Synonyms: aggregation, assemblage, band, bevy, bunch, cluster, collection, company, complement, congregation, corps, covey, crowd, faction, gang, hands, herd, horde, lot, mob, organization, pack, party, posse, retinue, sailors, sect, set, squad, swarm, team, troop, troupe, workers, working party

ارجاع به لغت crew

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crew» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/crew

لغات نزدیک crew

پیشنهاد بهبود معانی