آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Party

    ˈpɑːrti ˈpɑːti

    گذشته‌ی ساده:

    partied

    شکل سوم:

    partied

    سوم‌شخص مفرد:

    parties

    وجه وصفی حال:

    partying

    شکل جمع:

    parties

    معنی party | جمله با party

    noun countable A1

    قسمت، بخش، دسته، دسته هم‌فکر، حزب، دسته متشکل، جمعیت، طرف

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    France and Germany were also brought in as parties to the treaty.

    فرانسه و آلمان هم به عنوان طرفین عهدنامه پذیرفته شدند.

    party elections

    انتخابات حزبی

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    parties to the dispute

    اصحاب دعوی، طرفهای دادخواهی

    parties to the contract

    طرفین قرارداد

    the Republican Party

    حزب جمهوری‌خواه

    He too was a party to the conspiracy.

    او هم در توطئه شرکت داشت.

    a fishing party

    اکیپ ماهیگیری

    the surveying party

    گروه نقشه‌برداری

    party members

    اعضای حزب

    noun countable

    مهمانی، بزم، پارتی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    party clothes

    لباس مهمانی

    a dinner party

    مهمانی شام

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a birthday party

    جشن تولد

    noun countable

    شخص، یارو، طرف

    that party who had telephoned

    آن یارویی که تلفن زده بود

    a rich old party who owns two factories

    شخص مسن و پولداری که صاحب دو کارخانه است

    verb - intransitive

    مهمانی دادن یا رفتن

    You should study instead of partying!

    به جای مهمانی رفتن باید درس بخوانی!

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد party

    1. noun social gathering
      Synonyms:
      social function gathering get-together celebration entertainment feast reception dinner luncheon banquet ball affair fete gala do festivity amusement diversion fun bash soiree barbecue shindig carousal carousing spree splurge blowout riot prom tea at-home coffee klatch coming-out movable feast cocktails orgy
    1. noun gang, group
      Synonyms:
      group team company band crew bunch body force crowd gathering mob cluster squad unit outfit assembly troop detachment multitude corps troupe bevy covey
    1. noun group supporting certain beliefs
      Synonyms:
      group body union alliance association league faction side coalition combination grouping bloc set clique ring coterie confederacy combine cabal junta electorate sect
    1. noun individual
      Synonyms:
      person somebody someone human being creature mortal man woman body character personage part
    1. noun person(s) involved in legal action
      Synonyms:
      participant defendant plaintiff litigant actor agent sharer partaker participator confederate contractor plotter cojuror compurgator

    Idioms

    the party's over

    دوران عیش و نوش تمام شده و حالا موقع کار است

    سوال‌های رایج party

    گذشته‌ی ساده party چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده party در زبان انگلیسی partied است.

    شکل سوم party چی میشه؟

    شکل سوم party در زبان انگلیسی partied است.

    شکل جمع party چی میشه؟

    شکل جمع party در زبان انگلیسی parties است.

    وجه وصفی حال party چی میشه؟

    وجه وصفی حال party در زبان انگلیسی partying است.

    سوم‌شخص مفرد party چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد party در زبان انگلیسی parties است.

    ارجاع به لغت party

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «party» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/party

    لغات نزدیک party

    • - parturition
    • - partway
    • - party
    • - party line
    • - party man
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    eventually everlasting every one every other day exchange student exercise authority let go horny matcha pollen ghee tick off sine Ju quartz سبیل زن‌ذلیل ستبر سترگ سجود اتراق کردن اولویت بالاخره انضباط محابا پلمب پلمب کردن افتادن انداختن تزیین
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.