امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Actor

ˈæktər ˈæktə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    actors

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2
سینما و تئاتر هنر بازیگر، هنرپیشه‌ (مرد)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Hollywood actors
- بازیگران هالیوود
- The actor was applauded by the audience for his performance.
- این هنرپیشه به خاطر بازی‌اش مورد تشویق تماشاگران قرار گرفت.
- The actor won an Oscar for his performance in the movie.
- این بازیگر برای بازی در این فیلم برنده‌ی جایزه‌ی اسکار شد.
noun countable
فاعل، عامل، کنشگر، عملگر، بانی
- Employers are key actors within industrial relations.
- کارفرماها کنشگران کلیدی در روابط صنعتی هستند.
- Social actors play a significant role in shaping the norms and values of society.
- کنشگران اجتماعی نقش قابل ملاحظه‌ای در شکل‌دهی هنجارها و ارزش‌های جامعه دارند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد actor

  1. noun person who performs, entertains by role-playing
    Synonyms:
    amateur artist barnstormer bit player character clown comedian entertainer extra foil ham hambone headliner idol impersonator ingénue lead mime mimic pantomimist performer play-actor player soubrette stand-in star stooge straight person thesp thespian trouper understudy ventriloquist villain walk-on
    Antonyms:
    audience fan

ارجاع به لغت actor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «actor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/actor

لغات نزدیک actor

پیشنهاد بهبود معانی