گذشتهی ساده:
mimedشکل سوم:
mimedسومشخص مفرد:
mimesوجه وصفی حال:
mimingشکل جمع:
mimesپانتومیم، ادای بدون کلام
Children love playing games involving mime and guessing.
کودکان عاشق بازیهایی هستند که شامل پانتومیم و حدس زدن میشود.
Mime requires precise control of body movements and facial expressions.
پانتومیم نیاز به کنترل دقیق حرکات بدن و حالات چهره دارد.
نمایش بیصدا، اجرای بدون کلام، نمایش صامت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The mime was so expressive that no words were needed.
نمایش صامت آنقدر بیانگر بود که نیازی به کلمات نبود.
In the mime, the actors communicated their feelings through movement.
در نمایش بیصدا، بازیگران احساسات خود را از طریق حرکت منتقل کردند.
پانتومیم اجرا کردن، بیکلام بازی کردن، با حرکت و ادا نشان دادن، با ایماواشاره نشان دادن
Instead of speaking, she mimed the entire conversation.
او بهجای صحبت کردن، کل گفتوگو را با ایماواشاره اجرا کرد.
During the performance, the actor mimed being trapped in a box.
درطول اجرا، بازیگر گرفتار شدن در جعبه را با پانتومیم نشان داد.
لب زدن، ادا درآوردن، تقلید کردن
During rehearsal, he mimed playing the guitar while the real track played.
درطول تمرین، او ادای گیتار زدن را درآورد، درحالیکه آهنگ واقعی پخش میشد.
She mimed along with the music, pretending to sing every word.
او با موسیقی لب زد و وانمود کرد که همهی کلمات را میخواند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «mime» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mime