امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Mockery

ˈmɑːkəri ˈmɒkəri
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
استهزا ، مسخره، زحمت بیهوده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- He answered with a note of mockery in his voice.
- با لحن تمسخرآمیز جواب داد.
- The movie was an utter mockery.
- آن فیلم کاملاً مسخره بود.
- That speedy trial was a mockery of justice.
- با آن محاکمه‌ی سریع دستگاه دادگستری را مضحکه کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mockery

  1. noun joke, parody
    Synonyms:
    burlesque butt caricature deception farce imitation jest lampoon laughingstock mimicry mock pretense send-up sham spoof sport take-off travesty
    Antonyms:
    seriousness solemnity
  1. noun insult, disrespect
    Synonyms:
    contempt contumely derision disdain disparagement gibe jeer ridicule scoffing scorn sport
    Antonyms:
    flattery praise respect

Idioms

  • make a mockery of

    مسخره بودن یا بیهوده بودن چیزی را نشان دادن

ارجاع به لغت mockery

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mockery» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mockery

لغات نزدیک mockery

پیشنهاد بهبود معانی