امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Pretense

    ˈpriːtens prɪˈtens
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      pretenses

    توضیحات

    حالت نوشتاری در انگلیسی بریتانیایی adjacence است.

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun uncountable
    وانمودسازی، تظاهر، ریاکاری، ظاهرسازی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    - his pretense of indifference
    - تظاهر او به بی‌تفاوتی
    - Their religion is all pretense.
    - مذهب آن‌ها همه‌اش تظاهر است.
    - to make a pretense
    - وانمود کردن
    noun uncountable
    بهانه، ادعا
    - false pretenses
    - بهانه‌های دروغین
    noun uncountable
    خودستایی، خودنمایی
    - to talk without pretense
    - بدون خودنمایی حرف زدن
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد pretense

    1. noun falsehood, affected show; cover
      Synonyms:
      deception lie sham pretext cover cloak mask guise artifice ruse dissimulation fakery affectation pose feigning wile stall trickery deceit invention fabrication excuse evasion misrepresentation simulation falsification insincerity pretense appearance claim act display semblance masquerade ostentation charade veil veneer acting routine gag double-dealing misstatement dumb act make-believe posing posturing schtick shuffling stunt subterfuge pretentiousness
      Antonyms:
      truth honesty reality openness

    ارجاع به لغت pretense

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «pretense» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pretense

    لغات نزدیک pretense

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی