آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۵ دی ۱۴۰۲

    Stunt

    stʌnt stʌnt

    گذشته‌ی ساده:

    stunted

    شکل سوم:

    stunted

    سوم‌شخص مفرد:

    stunts

    وجه وصفی حال:

    stunting

    شکل جمع:

    stunts

    معنی stunt | جمله با stunt

    noun countable

    سینما و تئاتر بدل‌کاری

    The film crew took extra precautions to ensure the safety of the stunt performers.

    گروه فیلم‌برداری اقدامات احتیاطی بیشتری برای اطمینان از ایمنی اجراکنندگان بدل‌کاری انجام دادند.

    The actor trained for months to prepare for the dangerous stunt.

    این بازیگر ماه‌ها تمرین کرد تا برای این بدل‌کاری خطرناک آماده شود.

    noun countable

    شیرین‌کاری، کار نمایشی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    the stunts of a circus acrobat

    شیرین‌کاری‌های آکروبات سیرک

    The magician's disappearing act was a clever stunt that left the audience amazed.

    عمل ناپدید شدن شعبده‌باز کار نمایشی هوشمندانه‌ای بود که تماشاگران را شگفت‌زده کرد.

    verb - transitive

    جلو رشد چیزی را گرفتن، مانع رشد چیزی شدن

    Disease and hunger stunted the children's growth.

    بیماری و گرسنگی جلو رشد بچه‌ها را گرفت.

    The excessive use of pesticides can stunt the growth of plants and crops.

    استفاده‌ی بیش‌ازحد از سموم دفع آفات می‌تواند مانع رشد گیاهان و محصولات زراعی شود.

    verb - intransitive

    شیرین‌کاری کردن، کار نمایشی کردن

    The circus performer was known for his ability to stunt.

    این بازیگر سیرک به دلیل توانایی‌اش در شیرین‌کاری شهرت داشت.

    The gymnast spent hours practicing before she could stunt on the balance beam.

    ژیمناست ساعت‌ها تمرین کرد تا بتواند روی میله‌ی تعادل کار نمایشی انجام دهد.

    verb - intransitive

    سینما و تئاتر بدل‌کاری کردن

    The movie star loved to stunt in his action films.

    این ستاره‌ی سینما عاشق بدل‌کاری در فیلم‌های اکشن خود بود.

    The actress was excited to stunt for the first time.

    این بازیگر برای نخستین بار بدل‌کاری کردن هیجان‌زده بود.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد stunt

    1. noun deed, trick
      Synonyms:
      act achievement performance feat exploit sketch skit trick caper antic tour de force

    سوال‌های رایج stunt

    گذشته‌ی ساده stunt چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده stunt در زبان انگلیسی stunted است.

    شکل سوم stunt چی میشه؟

    شکل سوم stunt در زبان انگلیسی stunted است.

    شکل جمع stunt چی میشه؟

    شکل جمع stunt در زبان انگلیسی stunts است.

    وجه وصفی حال stunt چی میشه؟

    وجه وصفی حال stunt در زبان انگلیسی stunting است.

    سوم‌شخص مفرد stunt چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد stunt در زبان انگلیسی stunts است.

    ارجاع به لغت stunt

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «stunt» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stunt

    لغات نزدیک stunt

    • - stunning range
    • - stunningly attractive
    • - stunt
    • - stunt box
    • - stunt double
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    seamstress score a goal scarcely scape scammer savor savior savage saul room temperature doozy doth downtime doyle drama queen تکذیب تکذیب کردن حمام ساقی ماهی تهی‌خار ماهی دیواربین ماهی جنگجو ماهی گوپی ماهی تترانئون ماهی‌ماهی ماهی پلاتی ماهی دم‌شمشیری لپ‌تاپ قاروقور قباد
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.