گذشتهی ساده:
sketchedشکل سوم:
sketchedسومشخص مفرد:
sketchesوجه وصفی حال:
sketchingشکل جمع:
sketches(نقاشی) پیشطرح، طرح، طرح خلاصه، طراحی کلیات، نمای کلی
She showed me her sketch of the beautiful sunset.
او طرح خود را از غروب زیبا به من نشان داد.
I need to sharpen my pencil before starting this sketch.
قبلاز شروع این پیشطرح باید مدادم را تیز کنم.
داستان کوتاه، قصهی کوتاه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She said sketch about a beautiful sunset over the ocean.
او داستان کوتاهی دربارهی غروب زیبای خورشید بر فراز اقیانوس گفت.
She shared a fascinating sketch of her recent trip to the mountains.
او داستان کوتاه جذابی از سفر اخیرش به کوهستان را به اشتراک گذاشت.
سینما و تئاتر سکانس طنز، سکانس خندهدار (برشی از فیلم بلند)
The sketch had the audience roaring with laughter.
این سکانس طنز باعث شد تماشاگران از خنده سروصدا کنند.
The comedy troupe is known for their clever and witty sketches.
گروه کمدی با سکانسهای طنز زیرکانه و شوخآمیزشان شناخته میشوند.
ترسیم کردن، طرح کشیدن، طراحی کردن، پیشطرح زدن، طرح اولیه کشیدن
She quickly sketched a beautiful landscape on her canvas.
او بهسرعت منظرهی زیبایی را روی بومش طراحی کرد.
The artist skillfully sketched the portrait of a famous celebrity.
این هنرمند بهطرز ماهرانهای تصویر یک سلبریتی مشهور را ترسیم کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sketch» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sketch