شکل جمع:
skeletonsهمچنین در معنای سوم میتوان از skeleton sled به جای skeleton استفاده کرد.
اسکلت، استخوان، استخوانبندی
The skeleton provides structure and support for the body.
اسکلت ساختار و تکیهگاه را برای بدن فراهم میکند.
a skeleton hand
استخوانبندی دست
ساختمان، ساختار، شالوده، طرح، چارچوب، پیکره، اسطقس
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a skeleton project
طرح اولیه
the steel skeleton of a ten-storey building
چارچوب پولادی یک ساختمان دهطبقه
This project's skeleton is faulty.
اسطقس این طرح معیوب است.
ورزش اسکلتون (ورزشی زمستانی و انفرادی است که بهوسیلهی یک سورتمهی مخصوص کوچک و در پیست یخی مارپیچ انجام میشود.)
The skeleton flew down the icy track at breakneck speed.
اسکلتون با سرعتی زیاد از مسیر یخی عبور کرد.
When the athlete crashed, the skeleton shattered into pieces.
وقتی ورزشکار تصادف کرد، اسکلتون تکهتکه شد.
حداقل، کمترین، کمینه
We only have a skeleton staff here.
ما در اینجا حداقل کارمندان لازم را داریم.
The artist sketched the skeleton of the landscape before adding intricate details.
هنرمند قبلاز اضافه کردن جزئیات پیچیده، حداقل منظره را ترسیم کرد.
(شخص یا رویداد) بههمزنندهی خوشی، عیشزدا
اسرار مگو، رسوایی مستور
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «skeleton» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/skeleton