شکل جمع:
carcassesجسد ،استخوانبندی ،لاشه ،بدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The butcher hung the sheep carcass from a hook.
قصاب لاشهی گوسفند را به قلاب آویخت.
On the way, we came across the carcass of a lion.
در راه به جسد شیری برخوردیم.
Move your lazy carcass!
تنهی لش خود را تکان بده!
Rusty tank carcasses covered the battlefield.
بدنهی تانکهای زنگزده رزمگاه را پوشانده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «carcass» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/carcass