فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Carcass

ˈkɑːrkəs ˈkɑːkəs

شکل جمع:

carcasses

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

جسد ،استخوان‌بندی ،لاشه ،بدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The butcher hung the sheep carcass from a hook.

قصاب لاشه‌ی گوسفند را به قلاب آویخت.

On the way, we came across the carcass of a lion.

در راه به جسد شیری برخوردیم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Move your lazy carcass!

تنه‌ی لش خود را تکان بده!

Rusty tank carcasses covered the battlefield.

بدنه‌ی تانک‌های زنگ‌زده رزمگاه را پوشانده بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد carcass

  1. noun dead body
    Synonyms:
    body corpse remains stiff cadaver loved one mort skeleton shell hulk framework cold meat
  1. noun dead body; framework, base structure
    Synonyms:
    body corpse remains skeleton framework shell hulk stiff cadaver mort

ارجاع به لغت carcass

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «carcass» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/carcass

لغات نزدیک carcass

پیشنهاد بهبود معانی