لاشه کشتی، کشتی، بدنه کشتی، تنه کشتی، کشتی سنگین و کندرو، با سنگینی و رخوت حرکت کردن، بزرگ بهنظر رسیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We saw rusted hulks on the beach.
ناولاشههای زنگزده را در کرانه دیدیم.
The boy lived in the hulk of a passenger ship.
پسر در لاشهی یک کشتی مسافری زندگی می کرد.
the charred hulks of enemy tanks near the bridge
لاشهی سوختهی تانکهای دشمن در کنار پل
the disintegrating hulk of the Spanish empire
لاشهی درحال متلاشی شدن امپراتوری اسپانیا
Her father was a hulk with broad shoulders and big hands.
پدرش نره غولی بود با شانههای پهن و دستان بزرگ.
He suddenly hulked up from his chair.
از روی غفلت همچون غول از صندلی خود برخاست.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hulk» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hulk