فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Hulk

hʌlk hʌlk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • لاشه کشتی، کشتی، بدنه کشتی، تنه کشتی، کشتی سنگین و کندرو، با سنگینی و رخوت حرکت کردن، بزرگ به‌نظر رسیدن
    • - We saw rusted hulks on the beach.
    • - ناولاشه‌های زنگ‌زده را در کرانه دیدیم.
    • - The boy lived in the hulk of a passenger ship.
    • - پسر در لاشه‌ی یک کشتی مسافری زندگی می کرد.
    • - the charred hulks of enemy tanks near the bridge
    • - لاشه‌ی سوخته‌ی تانک‌های دشمن در کنار پل
    • - the disintegrating hulk of the Spanish empire
    • - لاشه‌ی درحال متلاشی شدن امپراتوری اسپانیا
    • - Her father was a hulk with broad shoulders and big hands.
    • - پدرش نره غولی بود با شانه‌های پهن و دستان بزرگ.
    • - He suddenly hulked up from his chair.
    • - از روی‌ غفلت همچون غول از صندلی خود برخاست.
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد hulk

  1. noun large piece, lump; remains
    Synonyms: blob, body, bulk, chunk, clod, clump, frame, hull, hunk, mass, ruins, shambles, shell, shipwreck, skeleton, wreck
    Antonyms: bit

ارجاع به لغت hulk

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hulk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hulk

لغات نزدیک hulk

پیشنهاد بهبود معانی