Hulk

hʌlk hʌlk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

لاشه کشتی، کشتی، بدنه کشتی، تنه کشتی، کشتی سنگین و کندرو، با سنگینی و رخوت حرکت کردن، بزرگ به‌نظر رسیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- We saw rusted hulks on the beach.
- ناولاشه‌های زنگ‌زده را در کرانه دیدیم.
- The boy lived in the hulk of a passenger ship.
- پسر در لاشه‌ی یک کشتی مسافری زندگی می کرد.
- the charred hulks of enemy tanks near the bridge
- لاشه‌ی سوخته‌ی تانک‌های دشمن در کنار پل
- the disintegrating hulk of the Spanish empire
- لاشه‌ی درحال متلاشی شدن امپراتوری اسپانیا
- Her father was a hulk with broad shoulders and big hands.
- پدرش نره غولی بود با شانه‌های پهن و دستان بزرگ.
- He suddenly hulked up from his chair.
- از روی‌ غفلت همچون غول از صندلی خود برخاست.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hulk

  1. noun large piece, lump; remains
    Synonyms: blob, body, bulk, chunk, clod, clump, frame, hull, hunk, mass, ruins, shambles, shell, shipwreck, skeleton, wreck
    Antonyms: bit

ارجاع به لغت hulk

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hulk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hulk

لغات نزدیک hulk

پیشنهاد بهبود معانی