گذشتهی ساده:
bulkedشکل سوم:
bulkedسومشخص مفرد:
bulksوجه وصفی حال:
bulkingشکل جمع:
bulksجسم، جثه، لش، تنه، جسامت، حجم، اندازه، بهصورت توده جمع کردن، انباشتن، توده، اکثریت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a man of Rustam's bulk
مردی به تنومندی رستم
Its bulk is twice that of an elephant.
گندگی آن دو برابر فیل است.
The bulk of his money was spent on gambling.
بیشتر پول او صرف قمار شد.
The bulk of his days are spent quietly.
اکثر روزهای خود را بهآرامی میگذراند.
bulk good suppliers
فروشندگان کالای عمده (قلمب)
the bulk of the population
انبوه جمعیت، اکثریت مردم
Three sweaters and a heavy coat bulked out her figure.
سه پیراهن پشمی و پالتو کلفت جثهی او را باد کردهتر میکرد.
The thought of emigration bulked large in his mind.
فکر جلای وطن در مغزش پرورش یافت.
We don't have enough money to bulk buy our food.
ما آنقدر پول نداریم که مواد غذایی خود را بهطور عمده خریداری کنیم.
Anything bought in bulk is cheaper.
هرچیزی که بهطور عمده خریداری شود ارزانتر است.
عمده خریدن، یکجا خریدن
بهطور عمده (در مقابل خردهفروشی)، بستهبندی نشده، به مقدار زیاد، قلمبه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bulk» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bulk