صفت تفضیلی:
grosserصفت عالی:
grossestتوده، درشت، بزرگ، ستبر، ضخیم، زمخت، درشت بافت
عمده، انبوه، ناخالص
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
gross income
درآمد ناخالص
gross and net income
درآمد خالص و ناخالص
فاحش، قراص
a gross mistake
اشتباه فاحش
حال بههم زن، چندش، زشت، شرمآور، بیتربیت، وحشی
gross language
حرفهای زشت
وزن سرجمع چیزی (با ظرف و غیره در مقابل net یعنی وزن خالص)، جمع کل
Last year the company grossed 500 million tomans.
سال گذشته مجموع درآمد شرکت پانصد میلیون تومان بود.
زمخت کردن، کلفت کردن
بزرگ کردن، جمع کردن، بهصورت سود نابهنجار بهدست آوردن
(عامیانه) مشمئز کردن، (با حرف یا صحنه یا رفتار رکیک) آزردن
1- بهطور عمده (بهویژه در مورد کالا)، به مقدار زیاد، عمدهفروشی 2- بهطور کلی (by the gross هم میگویند)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «gross» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gross