امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fleshy

ˈfleʃi ˈfleʃi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
فربه، گوشتالو، گوشتی، گوشتدار، بی‌استخوان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- a fleshy girl
- دختر تپل
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fleshy

  1. adjective overweight
    Synonyms:
    adipose ample beefy brawny chubby chunky corpulent fat gross heavy hefty husky meaty obese plump porcine portly pudgy pulpy sarcous stout tubby weighty well-padded zaftig
    Antonyms:
    skinny thin underweight

ارجاع به لغت fleshy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fleshy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fleshy

لغات نزدیک fleshy

پیشنهاد بهبود معانی