Meaty

ˈmiːti ˈmiːti
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

گوشتی، گوشت‌دار، مغزدار، محکم، اساسی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- meaty soup
- آبگوشت پرگوشت
- meaty cheeks
- گونه‌های گوشتالو
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد meaty

  1. adjective significant
    Synonyms: compact, epigrammatic, factual, full of content, interesting, meaningful, pithy, pointed, profound, rich, substantial, weighty
    Antonyms: insignificant, thin

ارجاع به لغت meaty

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «meaty» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/meaty

لغات نزدیک meaty

پیشنهاد بهبود معانی