با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Pointed

ˈpɔɪntɪd ˈpɔɪntɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    points
  • وجه وصفی حال:

    pointing
  • صفت تفضیلی:

    more pointed
  • صفت عالی:

    most pointed

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
نوک‌تیز، تیز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- She held a pointed dagger in her trembling hand.
- خنجر نوک‌تیز را در دست لرزانش نگه داشت.
- The tip of the pencil was pointed.
- نوک مداد تیز بود.
adjective
تیز، نیش‌دار (تذکر یا نگاه و غیره)
- The king gave him a pointed look.
- پادشاه نگاهی تیز به او انداخت.
- His pointed criticism of my presentation was both unhelpful and discouraging.
- انتقاد نیش‌دار او از ارائه‌ی من هم ناسودمند و هم دلسردکننده بود.
adjective
آشکار، مشهود، مشخص
- His pointed indifference towards my feelings hurt me.
- بی‌تفاوتی آشکارش نسبت به احساسات من مرا آزار داد.
- Despite his pointed indifference, I still tried to get his attention.
- علی‌رغم بی‌تفاوتی مشهودش، باز هم سعی کردم توجه او را جلب کنم
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pointed

  1. adjective having a sharp end or part
    Synonyms: acicular, aciculate, acuminate, acuminous, acute, barbed, cornered, cuspidate, edged, fine, keen, mucronate, peaked, piked, pointy, pronged, sharp, sharp-cornered, spiked
    Antonyms: blunt, dull
  2. adjective penetrating, biting
    Synonyms: accurate, acid, acute, barbed, boiled down, calling a spade a spade, cutting, in a nutshell, incisive, insinuating, keen, laid on the line, legit, meaty, on the button, on the nose, pertinent, pregnant, right-on, right to it, sarcastic, sharp, short-and-sweet, tart, telling, trenchant
    Antonyms: calming, mild, nice, soothing

لغات هم‌خانواده pointed

ارجاع به لغت pointed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pointed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pointed

لغات نزدیک pointed

پیشنهاد بهبود معانی