گیرافتاده، در تنگنا قرار گرفته، محاصرهشده
With mounting debts and no income, she felt cornered and hopeless.
با افزایش بدهیها و نداشتن درآمد، او خود را در تنگنایی ناامیدکننده حس میکرد.
The cat looked scared and cornered behind the furniture.
گربه پشت اثاثیه ترسیده و در گوشهای گیر افتاده بود.
دارای (چند) گوش، گوش، - طرفه، - گوش
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She folded the paper into a neat five-cornered star.
او کاغذ را به شکل ستارهای پنجگوش مرتب تا زد.
The box was strangely designed with no clearly cornered edges.
جعبه، طراحی عجیبی داشت و هیچ لبهی گوشهداری در آن دیده نمیشد.
a three-cornered hat
کلاه سهگوش
وجه وصفی حال cornered در زبان انگلیسی cornering است.
سومشخص مفرد cornered در زبان انگلیسی corners است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cornered» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cornered