امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bent

bent bent
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    bent
  • شکل سوم:

    bent
  • وجه وصفی حال:

    bending
  • صفت تفضیلی:

    more bent
  • صفت عالی:

    most bent

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective B2
علف نیزار، علف بوریا، علف شبیه نی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
noun adjective
زمان گذشته ساده فعل Bend
noun adjective
قسمت سوم فعل Bend
- a bent rod
- میله‌ی کج
- The old man was bent and white-haired.
- پیرمرد خمیده و موسفید بود.
- bent caliper
- پرگار خمیده (قوسی)
- He is bent on going.
- او تصمیم به رفتن دارد.
- travelers westward bent
- مسافران عازم غرب
- a bent cop
- پلیس حق و حساب بگیر
- a boy with a mechanical bent
- پسری دارای استعداد فنی
- a bent for music
- استعداد موسیقی
- a criminal bent
- گرایش به جنایت
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bent

  1. adjective curved
    Synonyms: angled, arced, arched, arciform, bowed, contorted, crooked, curvilinear, doubled over, drooping, droopy, hooked, humped, hunched, inclined, limp, looped, round, rounded, sinuous, slouchy, slumped, stooped, twined, twisted, warped, wilted
    Antonyms: straight
  2. adjective determined
    Synonyms: bound, decided, decisive, dedicated, disposed, firm, fixed, inclined, insistent, intent, leaning, predisposed, resolute, resolved, set, settled, tending
    Antonyms: uncaring, undecided
  3. noun inclination; talent
    Synonyms: ability, aim, aptitude, bag, disposition, druthers, facility, faculty, flair, forte, genius, gift, head-set, inclining, knack, leaning, mind-set, nose, penchant, predilection, predisposition, preference, proclivity, propensity, set, tack, tendency, thing for, tilt, turn, weakness for

Idioms

ارجاع به لغت bent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bent

لغات نزدیک bent

پیشنهاد بهبود معانی