گذشتهی ساده و قسمت سوم فعل Bend
I bent my head to avoid hitting the low ceiling.
سرم را خم کردم تا به سقف کوتاه برخورد نکنم.
He bent down to tie his shoe.
او خم شد تا بند کفشش را ببندد.
He is bent on going.
او تصمیم به رفتن دارد.
travelers westward bent
مسافران عازم غرب
a boy with a mechanical bent
پسری دارای استعداد فنی
a bent for music
استعداد موسیقی
a criminal bent
گرایش به جنایت
خمیده، خم شده، کج
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The old man was bent and white-haired.
پیرمرد خمیده و موسفید بود.
I sat on the chair and realized one of its legs was bent.
روی صندلی نشستم و فهمیدم یکی از پایههایش کج است.
a bent rod
میلهی کج
bent caliper
پرگار خمیده (قوسی)
انگلیسی بریتانیایی فاسد، رشوهگیر، خائن، اهل زدوبند، آلوده
The public lost faith in the system because of too many bent politicians.
مردم بهخاطر سیاستمداران فاسد زیاد، اعتمادشان را به سیستم از دست دادند.
The gang paid off a bent detective to avoid arrest.
اعضای باند، کارآگاهی رشوهگیر را خریدند تا دستگیر نشوند.
a bent cop
پلیس حق و حساب بگیر
انگلیسی بریتانیایی قدیمی ناپسند گِی، جنده، کونی (واژهی توهینآمیز برای مرد همجنسگرا)
In the past, “bent” was commonly shouted as an insult on the streets.
در گذشته، «گی» اغلب بهعنوان توهین در خیابانها فریاد زده میشد.
The term “bent” is considered a slur and is deeply offensive in modern language.
واژهی «کونی» توهین به حساب میآید و در زبان امروزی بسیار زننده است.
(عامیانه) خشمگین، آشفته
to (or at) the top of one's bent
با حداکثر کوشش و تقلا، با تمام نیرو
گذشتهی ساده bent در زبان انگلیسی bent است.
شکل سوم bent در زبان انگلیسی bent است.
وجه وصفی حال bent در زبان انگلیسی bending است.
صفت تفضیلی bent در زبان انگلیسی more bent است.
صفت عالی bent در زبان انگلیسی most bent است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bent» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bent