با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Hooked

hʊkt hʊkt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم شخص مفرد:

    hooks
  • وجه وصفی حال:

    hooking
  • صفت تفضیلی:

    more hooked
  • صفت عالی:

    most hooked

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective B2
    قوسدار، قلابدیس، هلال شکل، کجه مانند
    • - hooked nose
    • - دماغ سرکج، دماغ عقابی
  • adjective
    قلابدوزی شده
    • - a hooked rug
    • - کف‌پوش قلاب‌دوزی‌شده
  • adjective
    (عامیانه - به‌طور معمول با : on) معتاد، خوگرفته
    • - hooked on cigarettes
    • - معتاد به سیگار
  • adjective
    دیوانهی چیزی (یا کسی)
    • - She is hooked on classical music.
    • - او شیفته‌ی موسیقی کلاسیک است.
  • adjective
    (عامیانه) زندار، شوهردار
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد hooked

  1. adjective addicted
    Synonyms: absorbed, captivated, dependent, devoted, enamored, obsessed, prone, strung out, under the influence

ارجاع به لغت hooked

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hooked» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hooked

لغات نزدیک hooked

پیشنهاد بهبود معانی