سومشخص مفرد:
hooksوجه وصفی حال:
hookingصفت تفضیلی:
more hookedصفت عالی:
most hookedقوسدار، قلابدیس، هلال شکل، کجه مانند
hooked nose
دماغ سرکج، دماغ عقابی
(عامیانه - بهطور معمول با : on) معتاد، خوگرفته
hooked on cigarettes
معتاد به سیگار
دیوانهی چیزی (یا کسی)
She is hooked on classical music.
او شیفتهی موسیقی کلاسیک است.
(عامیانه) زندار، شوهردار
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hooked» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hooked