با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Hooked

hʊkt hʊkt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    hooks
  • وجه وصفی حال:

    hooking
  • صفت تفضیلی:

    more hooked
  • صفت عالی:

    most hooked

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
قوسدار، قلابدیس، هلال شکل، کجه مانند

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- hooked nose
- دماغ سرکج، دماغ عقابی
adjective
قلابدوزی شده
- a hooked rug
- کف‌پوش قلاب‌دوزی‌شده
adjective
(عامیانه - به‌طور معمول با : on) معتاد، خوگرفته
- hooked on cigarettes
- معتاد به سیگار
adjective
دیوانهی چیزی (یا کسی)
- She is hooked on classical music.
- او شیفته‌ی موسیقی کلاسیک است.
adjective
(عامیانه) زندار، شوهردار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hooked

  1. adjective addicted
    Synonyms: absorbed, captivated, dependent, devoted, enamored, obsessed, prone, strung out, under the influence

ارجاع به لغت hooked

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hooked» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hooked

لغات نزدیک hooked

پیشنهاد بهبود معانی