Devoted

dɪˈvoʊt̬ɪd dɪˈvəʊtɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    devotes
  • وجه وصفی حال:

    devoting
  • صفت تفضیلی:

    more devoted
  • صفت عالی:

    most devoted

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
فداکار، ازجان‌گذشته، وفادار (مادر و همسر و غیره)، مخلص، صمیمی (دوست)، بسیار علاقه‌مند (هوادار)، صمیمانه، مخلصانه، خالصانه، بی‌دریغ (خدمت و دوستی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- a devoted mother
- مادر فداکار
- The team's devoted fans never missed a game.
- هواداران بسیار علاقه‌مند این تیم هیچ بازی‌ای را از دست ندادند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد devoted

  1. adjective committed, loyal
    Synonyms: adherent, affectionate, ardent, behind one, caring, concerned, consecrated, constant, crazy about, dear, dedicated, devout, doting, dutiful, faithful, fervid, fond, gone on, lovesome, loving, staunch, steadfast, stuck on, thoughtful, true, true-blue, wild about, zealous
    Antonyms: apathetic, disloyal, inconstant, neglectful, negligent, uncommitted, unfaithful, untrustworthy

لغات هم‌خانواده devoted

ارجاع به لغت devoted

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «devoted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/devoted

لغات نزدیک devoted

پیشنهاد بهبود معانی