سومشخص مفرد:
devotesوجه وصفی حال:
devotingصفت تفضیلی:
more devotedصفت عالی:
most devotedفداکار، ازجانگذشته، وفادار (مادر و همسر و غیره)، مخلص، صمیمی (دوست)، بسیار علاقهمند (هوادار)، صمیمانه، مخلصانه، خالصانه، بیدریغ (خدمت و دوستی)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a devoted mother
مادر فداکار
The team's devoted fans never missed a game.
هواداران بسیار علاقهمند این تیم هیچ بازیای را از دست ندادند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «devoted» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/devoted