امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Caring

ˈkerɪŋ ˈkeərɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    cared
  • شکل سوم:

    cared
  • سوم‌شخص مفرد:

    cares
  • صفت تفضیلی:

    more caring
  • صفت عالی:

    most caring

معنی

adjective B2
دلسوز، مهربان، مراقب، حامی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد caring

  1. verb Prefer or wish to do something
    Synonyms:
    worrying objecting concerning wishing regarding liking disapproving trusting tending sorrowing minding nurturing nursing ministering fretting lamenting heeding guarding fostering entrusting distressing attending dismaying desiring curing consigning committing commending cherishing chagrining cautioning burdening troubling alarming
  1. verb Be in charge of, act on, or dispose of
    Synonyms:
    handling heeding dealing managing
    Antonyms:
    disliking hating disregarding ignoring neglecting
  1. noun A loving feeling
    Synonyms:
    lovingness

لغات هم‌خانواده caring

  • verb - intransitive
    care

ارجاع به لغت caring

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «caring» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/caring

لغات نزدیک caring

پیشنهاد بهبود معانی