آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۴ دی ۱۴۰۲

    Dealing

    ˈdiːlɪŋ ˈdiːlɪŋ

    گذشته‌ی ساده:

    dealt

    شکل سوم:

    dealt

    سوم‌شخص مفرد:

    deals

    شکل جمع:

    dealings

    معنی dealing | جمله با dealing

    noun uncountable

    فروش (مواد مخدر)

    The police arrested the man for dealing drugs on the street.

    پلیس این مرد را به جرم فروش مواد مخدر در خیابان دستگیر کرد.

    She was involved in dealing drugs for many years.

    او سال‌ها در فروش مواد مخدر فعالیت داشت.

    noun countable uncountable

    اقتصاد دادوستد، خریدوفروش، معامله

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی اقتصاد

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    Dealing in stocks requires a good understanding of the market.

    دادوستد در بزار سهام مستلزم شناخت خوب بازار است.

    He made a lot of money through his dealings in real estate.

    او از طریق معاملاتش در حوزه‌ی املاک و مستغلات پول زیادی به دست آورد.

    noun

    ارتباط (با شخص و کشور و غیره)

    I have a close dealing with my best friend since childhood.

    بچگی با بهترین دوستم رابطه‌ی نزدیکی دارم.

    The dealing between the two countries was strained after the conflict.

    پس از این درگیری، ارتباط بین دو کشور تیره شد.

    noun

    رفتار، برخورد

    Her dealing with customers was always polite and professional.

    رفتارش با مشتریان همیشه مؤدبانه و حرفه‌ای بود.

    The company's dealing with its employees has been the subject of controversy.

    برخورد این شرکت با کارمندانش موضوع بحث و جدل بوده است.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد dealing

    1. verb administer or bestow, as in small portions
      Synonyms:
      distributing sharing delivering administering managing controlling handling treating dividing bestowing allotting rationing apportioning portioning dispensing addressing bargaining compromising negotiating bartering trading wielding behaving handing parting separating covering loting boarding plowing wrestling swapping
      Antonyms:
      keeping holding
    1. verb take into consideration for exemplifying purposes
      Synonyms:
      considering taking giving delivering administering
    1. verb give out as one's portion or share
      Synonyms:
      sharing selling trading marketing retailing peddling merchandising vending bargaining merchanting apportioning bartering
      Antonyms:
      refusing denying
    1. verb to engage in the illicit sale of (narcotics)
      Synonyms:
      peddling pushing
    1. verb come to terms with
      Synonyms:
      handling managing caring contending grappling
    1. verb direct the course of; manage or control
      Synonyms:
      conducting
    1. verb to give out in shares or portions; apportion:
      Synonyms:
      distributing
    1. noun the act of transacting within or between groups (as carrying on commercial activities)
      Synonyms:
      dealings transaction

    سوال‌های رایج dealing

    گذشته‌ی ساده dealing چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده dealing در زبان انگلیسی dealt است.

    شکل سوم dealing چی میشه؟

    شکل سوم dealing در زبان انگلیسی dealt است.

    شکل جمع dealing چی میشه؟

    شکل جمع dealing در زبان انگلیسی dealings است.

    سوم‌شخص مفرد dealing چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد dealing در زبان انگلیسی deals است.

    ارجاع به لغت dealing

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «dealing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dealing

    لغات نزدیک dealing

    • - dealer
    • - dealership
    • - dealing
    • - dealings
    • - deallocate
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.