امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Sharing

    American: ˈʃerɪŋ British: ˈʃeərɪŋ
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      shared

    • شکل سوم:

      shared

    • سوم‌شخص مفرد:

      shares

    معنی

    A2
    اشتراک، تسهیم

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد sharing

    1. noun the act or fact of participating
      Synonyms:
      participation involvement giving distribution splitting partition partaking share-out dividing communion communal living co-operative share and share alike companionate participating
    1. verb have, give, or receive a share of
      Synonyms:
      give yielding according bestowing partaking
    1. verb to partake
      Synonyms:
      experiencing participating receiving contributing partaking conducing
      Antonyms:
      avoiding
    1. verb give out as one's portion or share
      Synonyms:
      distributing dividing dealing assigning allotting dispensing splitting rationing apportioning portioning parting administering proportioning participating partaking partitioning cutting staking lotting claiming interesting commissioning
      Antonyms:
      keeping withholding holding uniting combining

    ارجاع به لغت sharing

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «sharing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sharing

    لغات نزدیک sharing

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دوفتیله ای دوقطعه ساز دولتمرد با نفوذ دون روال دون شمردن کسی دون پندارانه دونویسه دوکپهای دوگنجایشی دو آسه ای دچار اعتصاب دچار جنون آتش افروزی دچار روان تکان کردن دچار ضلالت شدن دچار غفلت دچارصفرا دچار تورم دچار دلهره دچار روان شیدایی دژ روان کردن روحیه