شکل جمع:
fraudsفریب، حیله، تقلب، فن، گوش بر، شیاد
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
He committed several frauds in Tabriz.
او در تبریز به چندین فقره کلاهبرداری دست زد.
He got the money by fraud.
او پول را از راه کلاهبرداری بهدست آورد.
He claims to be a doctor, but he is a fraud.
او ادعا میکند که دکتر است؛ ولی دروغ میگوید.
حقوق کلاهبرداری
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی حقوق
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fraud» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fraud