آخرین به‌روزرسانی:

Mechanic

mɪˈkænɪk mɪˈkænɪk

شکل جمع:

mechanics

معنی

noun A2

( mechanician ) مکانیک، مکانیک ماشین‌آلات، هنرور، مکانیکی، ماشینی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mechanic

  1. noun someone whose occupation is repairing and maintaining automobiles
    Synonyms:
    repairman technician auto-mechanic car-mechanic machinist operator worker artisan craftsman skilled workman mechanician grease-monkey shop mechanic handicraftsman artificer aircraftsman automobile mechanic

لغات هم‌خانواده mechanic

ارجاع به لغت mechanic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mechanic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mechanic

لغات نزدیک mechanic

پیشنهاد بهبود معانی