با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Machine

məˈʃiːn məˈʃiːn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    machined
  • شکل سوم:

    machined
  • سوم‌شخص مفرد:

    machines
  • وجه وصفی حال:

    machining
  • شکل جمع:

    machines

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2
ماشین، دستگاه، خودرو، ابزار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- a washing machine
- ماشین رختشویی
- a sewing machine
- چرخ خیاطی، ماشین خیاطی
- A computer is a machine that can think and reason.
- کامپیوتر ماشینی است که می‌تواند فکر و استدلال کند.
- a flying machine
- هواپیما
- He brought his machine to a halt.
- او اتومبیل خود را متوقف کرد.
- Disease alters the balance of the human machine.
- بیماری توازن دستگاه بدن انسان را بر هم می‌زند.
- Germany built up a powerful military machine.
- آلمان دستگاه نظامی نیرومندی به‌وجود آورد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
verb - transitive
ماشین کردن
- That event unravelled the country's social machine.
- آن رویداد نظام اجتماعی کشور را در هم ریخت.
- The industrial age made machines of some men.
- عصر صنعت برخی انسانها را به ماشین تبدیل کرد.
- machine-made shoes
- کفش ماشینی
- You have to machine the edges of the curtain.
- باید حاشیه‌های پرده را با چرخ خیاطی بدوزی.
verb - transitive
با ماشین رفتن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد machine

  1. noun device that performs a task
    Synonyms: apparatus, appliance, automaton, automobile, computer, contraption, contrivance, engine, gadget, implement, instrument, mechanism, motor, robot, thingamabob, tool, vehicle, widget
  2. noun well-run political organization
    Synonyms: agency, lineup, machinery, movement, party, ring, setup, structure, system
  3. noun person who acts automatically
    Synonyms: agent, automaton, clone, drudge, grind, laborer, mechanical, puppet, robot, zombie

Collocations

لغات هم‌خانواده machine

ارجاع به لغت machine

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «machine» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/machine

لغات نزدیک machine

پیشنهاد بهبود معانی