جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
Fast Dictionary - فست دیکشنری
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
جستوجو
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
اطلاعات بیشتر
نرمافزار iOS
اطلاعات بیشتر
راهنما
راهنمای سایت
راهنمای پارههای سخن
راهنمای آواشناسی (IPA)
راهنمای آواشناسی (فارسی)
راهنمای حذف تبلیغات و اشتراک حرفهای
تماس با ما
تماس از طریق ایمیل
فست دیکشنری در اینستاگرام
فست دیکشنری در توییتر
دربارهی ما
لغات جستوجو شده
وبلاگ
Mechanize معنی
Verb - transitive
مکانیره کردن، با ماشینآلات و لوازم مکانیکی مجهزکردن، با وسایل مکانیکی کارکردن
Verb - transitive
ماشینی کردن
- mechanized agriculture
- کشاورزی مکانیزه
- We should mechanize our coal mines.
- ما باید کانهای زغالسنگ خود را مکانیزه کنیم.
- mechanized weapons
- جنگافزارهای زرهی و متحرک
- The tank is a mechanized weapon.
- تانک یک جنگافزار زرهی و متحرک است.
آخرین بهروزرسانی:
۲۷ خرداد ۱۳۹۹
فونتیک آمریکایی
ˈmekəˌnaɪz
فونتیک بریتانیایی
ˈmekənaɪz
مترادف و متضاد mechanize
(verb)
automate
Synonyms:
equip, industrialize, motorize, rig
لغات نزدیک mechanize
-
mechanics
-
mechanism
-
mechanist
-
mechanistic
-
mechanization
- mechanize
-
mechanized
-
mechanized data
-
mechanotherapy
-
mechlin
-
meclizine
دریافت فست دیکشنری از طریق اپاستور
دانلود مستقیم فست دیکشنری