گذشتهی ساده:
motorizedشکل سوم:
motorizedسومشخص مفرد:
motorizesوجه وصفی حال:
motorizingموتوریزه کردن، موتوری کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a motorized wheelchair
صندلی چرخی موتوردار
motorized infantry units
یگانهای موتوری پیادهنظام
motorized police
پلیس سوار بر موتور یا اتومبیل
a motorized farm
مزرعهی مجهز به وسایل موتوری
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «motorize» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/motorize