فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

سرزمین به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

ناحیه، کشور

فونتیک فارسی

sarzamin
اسم

country, territory, region, area, land, ground, clime, realm, dominion, province

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

سرزمین کوهستانی

mountainous country

به سرزمین کشور همسایه تجاوز کردن

to encroach on the territory of a neighboring country

نمونه‌جمله‌های بیشتر

خون سربازان ما این سرزمین را مقدس کرده است.

This ground has been hallowed by the blood of our soldiers.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سرزمین

  1. مترادف:
    ارض اقلیم بوم خطه دیار زمین قلمرو کشور مرزوبوم ملک مملکت ناحیه

ارجاع به لغت سرزمین

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سرزمین» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سرزمین

لغات نزدیک سرزمین

پیشنهاد بهبود معانی