country, territory, region, area, land, ground, clime, realm, dominion, province
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
سرزمین کوهستانی
mountainous country
به سرزمین کشور همسایه تجاوز کردن
to encroach on the territory of a neighboring country
خون سربازان ما این سرزمین را مقدس کرده است.
This ground has been hallowed by the blood of our soldiers.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «سرزمین» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سرزمین