فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Motorized

ˈmoʊtəraɪzd ˈməʊtəraɪzd

سوم‌شخص مفرد:

motorizes

وجه وصفی حال:

motorizing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

مجهزشده با موتور، موتوریزه‌شده، موتوری‌شده، موتوری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

a motorized wheelchair

ویلچر مجهز به موتور

The advent of motorized transportation further improved communications.

اختراع وسایل حمل‌ونقل مجهز به موتور رفت‌وآمدها را آسان کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد motorized

  1. adjective power-driven
    Synonyms:
    powered mechanical mechanized

ارجاع به لغت motorized

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «motorized» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/motorized

لغات نزدیک motorized

پیشنهاد بهبود معانی