آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۲ آذر ۱۴۰۳

    Equip

    ɪˈkwɪp ɪˈkwɪp

    گذشته‌ی ساده:

    equipped

    شکل سوم:

    equipped

    سوم‌شخص مفرد:

    equips

    وجه وصفی حال:

    equipping

    معنی equip | جمله با equip

    verb - transitive B2

    مجهز کردن، تجهیز کردن، دارا کردن

    The charity aims to equip underprivileged children with school supplies.

    هدف این موسسه‌ی خیریه مجهز کردن کودکان بی‌بضاعت به وسایل مدرسه است.

    a ship equipped with every modern means of navigation

    کشتی دارای همه‌گونه وسایل ناوبری جدید

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a park equipped with three swimming pools

    پارک دارای سه استخر شنا

    troops equipped for battle

    قشون‌های تجهیز‌شده برای نبرد

    verb - transitive

    آماده کردن، افزارمند کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    He went back to school to equip himself for a career in teaching.

    به مدرسه بازگشت تا خود را برای کار معلمی آماده کند.

    I was young and not equipped to handle love and marriage.

    جوان بودم و آماده‌ی پرداختن به عشق و ازدواج نبودم.

    verb - transitive

    ملبس کردن، جامه پوشاندن، لباس پوشاندن

    equipped in the national dress of Scotland

    ملبس به جامه‌ی ملی اسکاتلند

    He equipped his garden with a variety of colorful plants.

    او باغ خود را با انواع گیاهان رنگارنگ ملبس کرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد equip

    1. verb make ready with supplies
      Synonyms:
      prepare supply provide furnish outfit fit out gear up ready dress appoint decorate fix up set up arm man rig array deck adorn deck out attire qualify implement endow stock prep accouter turn out stake heel feather nest line nest

    لغات هم‌خانواده equip

    noun
    equipment
    adjective
    equipped
    verb - transitive
    equip

    سوال‌های رایج equip

    گذشته‌ی ساده equip چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده equip در زبان انگلیسی equipped است.

    شکل سوم equip چی میشه؟

    شکل سوم equip در زبان انگلیسی equipped است.

    وجه وصفی حال equip چی میشه؟

    وجه وصفی حال equip در زبان انگلیسی equipping است.

    سوم‌شخص مفرد equip چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد equip در زبان انگلیسی equips است.

    ارجاع به لغت equip

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «equip» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/equip

    لغات نزدیک equip

    • - equinoctial year
    • - equinox
    • - equip
    • - equipage
    • - equipment
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    sole gyration required scribbler oleato carrot and stick add fuel to the fire crookery crooked linger chess fiend secondary Seattle seasoning غاز تزویر مضیقه ترغیب کردن مقدونیه مغایرت مقاربت مغایر مقیم مغازله مقاوله نامه مذاکره مذاکره کردن تزکیه ذکاوت
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.