گذشتهی ساده:
equippedشکل سوم:
equippedسومشخص مفرد:
equipsوجه وصفی حال:
equippingمجهز کردن، تجهیز کردن، دارا کردن
The charity aims to equip underprivileged children with school supplies.
هدف این موسسهی خیریه مجهز کردن کودکان بیبضاعت به وسایل مدرسه است.
a ship equipped with every modern means of navigation
کشتی دارای همهگونه وسایل ناوبری جدید
a park equipped with three swimming pools
پارک دارای سه استخر شنا
troops equipped for battle
قشونهای تجهیزشده برای نبرد
آماده کردن، افزارمند کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He went back to school to equip himself for a career in teaching.
به مدرسه بازگشت تا خود را برای کار معلمی آماده کند.
I was young and not equipped to handle love and marriage.
جوان بودم و آمادهی پرداختن به عشق و ازدواج نبودم.
ملبس کردن، جامه پوشاندن، لباس پوشاندن
equipped in the national dress of Scotland
ملبس به جامهی ملی اسکاتلند
He equipped his garden with a variety of colorful plants.
او باغ خود را با انواع گیاهان رنگارنگ ملبس کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «equip» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/equip