گذشتهی ساده:
suppliedشکل سوم:
suppliedوجه وصفی حال:
supplyingصفت تفضیلی:
more supplyصفت عالی:
most supplyتأمین کردن، فراهم کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
The warehouse will supply the necessary materials for the project next week.
این انبار در هفتهی آینده مواد مورد نیاز پروژه را تأمین خواهد کرد.
The company is committed to supplying clean water to remote villages.
این شرکت متعهد است آب سالم را برای روستاهای دورافتاده فراهم کند.
موجودی، مقدار (موردنیاز یا موجود)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The supply of food was running low in the pantry.
موجودی غذا در انبار کم بود.
- The company's supply of raw materials was sufficient for the project.
مقدار مواد اولیهی شرکت برای اجرای پروژه کافی بود.
مایحتاج، ضروریات (غذا یا سایر چیزهای لازم برای زندگی)
We need to stock up on supplies before the storm hits.
باید پیش از وقوع طوفان، مایحتاج را ذخیره کنیم.
The supplies were running low.
ضروریات رو به اتمام بود.
منابع
The supplies of medicine were insufficient to treat all the patients in the overcrowded clinic.
منابع دارو برای درمان همهی بیماران در کلینیک پرازدحام کافی نبود.
The supplies of coal in the region are being depleted at a rapid rate.
منابع زغالسنگ در منطقه بهسرعت در حال کاهش است.
دین واعظ علیالبدل
We were grateful for the supply's comforting words during the service.
از سخنان آرامشبخش واعظ علیالبدل در طول مراسم سپاسگزار بودیم.
The supply delivered a heartfelt sermon.
واعظ علیالبدل خطبهای صمیمانه ایراد کرد.
قدیمی نیروی کمکی (معمولاً بهصورت جمع میآید)
The knight rode into battle, his supplies serving as his protection.
شوالیه وارد نبرد شد؛ نیروهای کمکیاش نقش محافظ او را داشتند.
The villagers eagerly awaited the arrival of supplies.
روستاییان مشتاقانه منتظر رسیدن نیروهای کمکی بودند.
عرضه، تأمین
The company's supply chain was disrupted due to the pandemic.
زنجیرهی تأمین این شرکت به دلیل این بیماری همهگیر مختل شد.
The supply of fresh produce at the market was limited.
عرضهی محصولات تازه در بازار محدود بود.
قدیمی کمک، یاور (شخص)
The supply arrived just in time to help us through the difficult situation.
کمک درست بهموقع رسید تا به ما در گذر از شرایط سخت کمک کند.
He was always there as a supply.
او همیشه بهعنوان یاور آنجا بود.
برآورده کردن (نیاز و غیره)، در اختیار گذاشتن
We are here to supply your requests.
ما اینجا هستیم تا درخواستهای شما را برآورده کنیم.
I will do my best to supply you with the information you need.
من تمام تلاش خود را خواهم کرد تا اطلاعات موردنیاز را در اختیار شما قرار دهم.
We will supply the necessary information.
ما اطلاعات لازم را در اختیار شما خواهیم گذاشت.
جانشین کسی شدن، جای کسی را گرفتن (موقتی)، به جای کسی فعالیت کردن (در زمان غیبت آن شخص)
The pastor asked his assistant to supply for him.
کشیش از نایب خود خواست تا جانشین او شود.
The pastor asked me to supply for him during his vacation.
کشیش از من خواست که در تعطیلاتش جای او را بگیرم.
دستخوش کمبود بودن، کم بودن، به اندازهی کافی وجود نداشتن
a plentiful supply (of something)
مقدار فراوانی (از یک چیز)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «supply» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/supply