Supply

səˈplaɪ səˈplaɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    supplied
  • شکل سوم:

    supplied
  • وجه وصفی حال:

    supplying
  • صفت تفضیلی:

    more supply
  • صفت عالی:

    most supply

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B2
تأمین کردن، فراهم کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The warehouse will supply the necessary materials for the project next week.
- این انبار در هفته‌ی آینده مواد مورد نیاز پروژه را تأمین خواهد کرد.
- The company is committed to supplying clean water to remote villages.
- این شرکت متعهد است آب سالم را برای روستاهای دورافتاده فراهم کند.
noun countable uncountable
موجودی، مقدار (موردنیاز یا موجود)
- The supply of food was running low in the pantry.
- موجودی غذا در انبار کم بود.
- - The company's supply of raw materials was sufficient for the project.
- مقدار مواد اولیه‌ی شرکت برای اجرای پروژه کافی بود.
noun plural B2
مایحتاج، ضروریات (غذا یا سایر چیزهای لازم برای زندگی)
- We need to stock up on supplies before the storm hits.
- باید پیش از وقوع طوفان، مایحتاج را ذخیره کنیم.
- The supplies were running low.
- ضروریات رو به اتمام بود.
noun plural B2
منابع
- The supplies of medicine were insufficient to treat all the patients in the overcrowded clinic.
- منابع دارو برای درمان همه‌ی بیماران در کلینیک پرازدحام کافی نبود.
- The supplies of coal in the region are being depleted at a rapid rate.
- منابع زغال‌سنگ در منطقه به‌سرعت در حال کاهش است.
noun countable
دین واعظ علی‌البدل
- We were grateful for the supply's comforting words during the service.
- از سخنان آرامش‌بخش واعظ علی‌البدل در طول مراسم سپاسگزار بودیم.
- The supply delivered a heartfelt sermon.
- واعظ علی‌البدل خطبه‌ای صمیمانه ایراد کرد.
noun
قدیمی نیروی کمکی (معمولاً به‌صورت جمع می‌آید)
- The knight rode into battle, his supplies serving as his protection.
- شوالیه وارد نبرد شد؛ نیروهای کمکی‌اش نقش محافظ او را داشتند.
- The villagers eagerly awaited the arrival of supplies.
- روستاییان مشتاقانه منتظر رسیدن نیروهای کمکی بودند.
noun
عرضه، تأمین
- The company's supply chain was disrupted due to the pandemic.
- زنجیره‌ی تأمین این شرکت به دلیل این بیماری همه‌گیر مختل شد.
- The supply of fresh produce at the market was limited.
- عرضه‌ی محصولات تازه در بازار محدود بود.
noun
قدیمی کمک، یاور (شخص)
- The supply arrived just in time to help us through the difficult situation.
- کمک درست به‌موقع رسید تا به ما در گذر از شرایط سخت کمک کند.
- He was always there as a supply.
- او همیشه به‌عنوان یاور آنجا بود.
verb - transitive
برآورده کردن (نیاز و غیره)، در اختیار گذاشتن
- We are here to supply your requests.
- ما اینجا هستیم تا درخواست‌های شما را برآورده کنیم.
- I will do my best to supply you with the information you need.
- من تمام تلاش خود را خواهم کرد تا اطلاعات موردنیاز را در اختیار شما قرار دهم.
- We will supply the necessary information.
- ما اطلاعات لازم را در اختیار شما خواهیم گذاشت.
verb - intransitive verb - transitive
جانشین کسی شدن، جای کسی را گرفتن (موقتی)، به جای کسی فعالیت کردن (در زمان غیبت آن شخص)
- The pastor asked his assistant to supply for him.
- کشیش از نایب خود خواست تا جانشین او شود.
- The pastor asked me to supply for him during his vacation.
- کشیش از من خواست که در تعطیلاتش جای او را بگیرم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد supply

  1. noun reserve of goods
    Synonyms: accumulation, amount, backlog, cache, fund, hoard, inventory, number, quantity, reservoir, source, stock, stockpile, store, surplus
    Antonyms: debt, lack
  2. verb furnish, provide, give a resource
    Synonyms: afford, cater, cater to, come across with, come through, come up with, contribute, deliver, dispense, drop, endow, equip, feed, fill, find, fix up, fulfill, give with, grant, hand, hand over, heel, kick in, minister, outfit, pony up, produce, provision, purvey, put out, put up, replenish, satisfy, stake, stock, store, transfer, turn over, victual, yield
    Antonyms: seize, take

Collocations

لغات هم‌خانواده supply

  • noun
    supplier, supply
  • verb - transitive
    supply

ارجاع به لغت supply

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «supply» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/supply

لغات نزدیک supply

پیشنهاد بهبود معانی