آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۳۱ خرداد ۱۴۰۳

    Supply

    səˈplaɪ səˈplaɪ

    گذشته‌ی ساده:

    supplied

    شکل سوم:

    supplied

    وجه وصفی حال:

    supplying

    صفت تفضیلی:

    more supply

    صفت عالی:

    most supply

    معنی supply | جمله با supply

    verb - transitive B2

    تأمین کردن، فراهم کردن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    The warehouse will supply the necessary materials for the project next week.

    این انبار در هفته‌ی آینده مواد مورد نیاز پروژه را تأمین خواهد کرد.

    The company is committed to supplying clean water to remote villages.

    این شرکت متعهد است آب سالم را برای روستاهای دورافتاده فراهم کند.

    noun countable uncountable

    موجودی، مقدار (موردنیاز یا موجود)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    The supply of food was running low in the pantry.

    موجودی غذا در انبار کم بود.

    - The company's supply of raw materials was sufficient for the project.

    مقدار مواد اولیه‌ی شرکت برای اجرای پروژه کافی بود.

    noun plural B2

    مایحتاج، ضروریات (غذا یا سایر چیزهای لازم برای زندگی)

    We need to stock up on supplies before the storm hits.

    باید پیش از وقوع طوفان، مایحتاج را ذخیره کنیم.

    The supplies were running low.

    ضروریات رو به اتمام بود.

    noun plural B2

    منابع

    The supplies of medicine were insufficient to treat all the patients in the overcrowded clinic.

    منابع دارو برای درمان همه‌ی بیماران در کلینیک پرازدحام کافی نبود.

    The supplies of coal in the region are being depleted at a rapid rate.

    منابع زغال‌سنگ در منطقه به‌سرعت در حال کاهش است.

    noun countable

    دین واعظ علی‌البدل

    We were grateful for the supply's comforting words during the service.

    از سخنان آرامش‌بخش واعظ علی‌البدل در طول مراسم سپاسگزار بودیم.

    The supply delivered a heartfelt sermon.

    واعظ علی‌البدل خطبه‌ای صمیمانه ایراد کرد.

    noun

    قدیمی نیروی کمکی (معمولاً به‌صورت جمع می‌آید)

    The knight rode into battle, his supplies serving as his protection.

    شوالیه وارد نبرد شد؛ نیروهای کمکی‌اش نقش محافظ او را داشتند.

    The villagers eagerly awaited the arrival of supplies.

    روستاییان مشتاقانه منتظر رسیدن نیروهای کمکی بودند.

    noun

    عرضه، تأمین

    The company's supply chain was disrupted due to the pandemic.

    زنجیره‌ی تأمین این شرکت به دلیل این بیماری همه‌گیر مختل شد.

    The supply of fresh produce at the market was limited.

    عرضه‌ی محصولات تازه در بازار محدود بود.

    noun

    قدیمی کمک، یاور (شخص)

    The supply arrived just in time to help us through the difficult situation.

    کمک درست به‌موقع رسید تا به ما در گذر از شرایط سخت کمک کند.

    He was always there as a supply.

    او همیشه به‌عنوان یاور آنجا بود.

    verb - transitive

    برآورده کردن (نیاز و غیره)، در اختیار گذاشتن

    We are here to supply your requests.

    ما اینجا هستیم تا درخواست‌های شما را برآورده کنیم.

    I will do my best to supply you with the information you need.

    من تمام تلاش خود را خواهم کرد تا اطلاعات موردنیاز را در اختیار شما قرار دهم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    We will supply the necessary information.

    ما اطلاعات لازم را در اختیار شما خواهیم گذاشت.

    verb - intransitive verb - transitive

    جانشین کسی شدن، جای کسی را گرفتن (موقتی)، به جای کسی فعالیت کردن (در زمان غیبت آن شخص)

    The pastor asked his assistant to supply for him.

    کشیش از نایب خود خواست تا جانشین او شود.

    The pastor asked me to supply for him during his vacation.

    کشیش از من خواست که در تعطیلاتش جای او را بگیرم.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد supply

    1. noun reserve of goods
      Synonyms:
      stock store fund quantity amount number inventory accumulation surplus reservoir source hoard cache stockpile backlog
      Antonyms:
      lack debt
    1. verb furnish, provide, give a resource
      Synonyms:
      give provide deliver produce afford yield contribute dispense equip grant transfer replenish fill satisfy stock store provision cater outfit victual find minister fulfill hand fix up put up drop endow feed hand over turn over purvey put out cater to come up with come through come across with kick in stake pony up heel give with
      Antonyms:
      take seize

    Collocations

    be in short supply

    دستخوش کمبود بودن، کم بودن، به اندازه‌ی کافی وجود نداشتن

    a plentiful supply (of something)

    مقدار فراوانی (از یک چیز)

    لغات هم‌خانواده supply

    • noun
      supplier, supply
    • verb - transitive
      supply

    سوال‌های رایج supply

    گذشته‌ی ساده supply چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده supply در زبان انگلیسی supplied است.

    شکل سوم supply چی میشه؟

    شکل سوم supply در زبان انگلیسی supplied است.

    وجه وصفی حال supply چی میشه؟

    وجه وصفی حال supply در زبان انگلیسی supplying است.

    صفت تفضیلی supply چی میشه؟

    صفت تفضیلی supply در زبان انگلیسی more supply است.

    صفت عالی supply چی میشه؟

    صفت عالی supply در زبان انگلیسی most supply است.

    ارجاع به لغت supply

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «supply» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/supply

    لغات نزدیک supply

    • - supplicatory
    • - supplier
    • - supply
    • - supply chain
    • - supply port
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    garbled gastrointestinal gateway gear up gelatinous out of nowhere over the years Jul jump at jump on the bandwagon Jun juristic just then just as kinda تندیس نفت ماهی آبشش‌آبی ماهی دهان‌کاغذی ماهی گل‌خورک مزین کیقباد یاتاقان نفتالین زعفران لق لحیم میلیارد میلیاردر میلیون
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.