فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Afford

əˈfɔːrd əˈfɔːd

گذشته‌ی ساده:

afforded

شکل سوم:

afforded

سوم‌شخص مفرد:

affords

وجه وصفی حال:

affording

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B1

دادن، حاصل کردن، تهیه کردن، موجب شدن، از عهده برآمدن، استطاعت داشتن، بضاعت داشتن، وسع مالی داشتن، قدرت مالی (برای خرید یا خرج) داشتن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

Can you afford to buy this mansion?

آیا قدرت خرید این کاخ را دارید؟

This trip is not affordable for me.

استطاعت این مسافرت را ندارم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

I can't afford the time.

وقتش را ندارم.

I can afford to tell you bluntly that...

می‌توانم رک به شما بگویم که ...

I can't afford to wait any longer.

به صلاحم نیست (نمی‌توانم) دیگر صبر کنم.

The window afforded a view of the garden.

پنجره منظره‌ای از باغ را نشان می‌داد.

These meetings always afforded me pleasure.

این دیدارها همیشه مرا خرسند می‌کرد.

Music affords her pleasure.

موسیقی به او لذت می‌دهد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد afford

  1. verb able to have or do; within financial means
    Synonyms:
    be able to allow manage support bear sustain spare stand have enough for have the means for be disposed to incur
  1. verb give, produce
    Synonyms:
    give supply provide offer yield grant furnish render impart bestow
    Antonyms:
    take away

ارجاع به لغت afford

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «afford» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/afford

لغات نزدیک afford

پیشنهاد بهبود معانی