گذشتهی ساده:
affordedشکل سوم:
affordedسومشخص مفرد:
affordsوجه وصفی حال:
affordingدادن، حاصل کردن، تهیه کردن، موجب شدن، از عهده برآمدن، استطاعت داشتن، بضاعت داشتن، وسع مالی داشتن، قدرت مالی (برای خرید یا خرج) داشتن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Can you afford to buy this mansion?
آیا قدرت خرید این کاخ را دارید؟
This trip is not affordable for me.
استطاعت این مسافرت را ندارم.
I can't afford the time.
وقتش را ندارم.
I can afford to tell you bluntly that...
میتوانم رک به شما بگویم که ...
I can't afford to wait any longer.
به صلاحم نیست (نمیتوانم) دیگر صبر کنم.
The window afforded a view of the garden.
پنجره منظرهای از باغ را نشان میداد.
These meetings always afforded me pleasure.
این دیدارها همیشه مرا خرسند میکرد.
Music affords her pleasure.
موسیقی به او لذت میدهد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «afford» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/afford