تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
اهدا کردن، بخشیدن، تقدیم کردن، پیشکش کردن (بخشیدن چیزی به کسی بدون درخواست پول)
(معمولاً غیرعمدی و ناخودآگاه) فاش کردن، لو دادن، برملا کردن، افشا کردن
(از روی اشباهی مهلک) گل بدی را دریافت کردن، امتیاز دادن، بازی را واگذار کردن، پیروزی را به حریف تقدیم کردن
(نسبتبه فردی) احساسات پنهان خود را آشکار کردن
(در مراسم ازدواج) عروس را به داماد سپردن (همراهی زن درحال ازدواج به سمت شریک زندگی آیندهاش در جلوی کلیسا و صدور اجازهی ازدواج)
پس دادن، برگرداندن
کمک دادن، همکاری کردن، همبخشی کردن
بیرون دادن، منتشر کردن، جاری کردن
تسلیم شدن، دست برداشتن
تسلیم کردن، دادن، ارائه دادن
شکست را پذیرفتن، تسلیم شدن
منتشر کردن، پخش کردن، متصاعد کردن، دادن (بو و حرارت و غیره)، آزاد کردن (گاز و غیره)
اعلام کردن، آشکار کردن
بیرون دادن، بیرون ریختن
توزیع کردن، پخش کردن
شکست خوردن، موفق نشدن
از حال رفتن، غش کردن
دست نگه داشتن، متوقف شدن
سپردن، واگذار کردن، تفویض کردن
تسلیم شدن
سپردن، واگذار کردن
دست برداشتن
ول کردن، رها کردن
دلسرد شدن
تسلیم شدن، (از حق خود) گذشتن
زادن، زاییدن، موجب شدن
عقبنشینی کردن، تسلیم شدن، سر فرود آوردن
عقبنشینی کردن، کوتاه آمدن
(عامیانه) سرزنش کردن، تنبیه کردن، کتک زدن
اعلام کردن به، اخطار کردن، آگاهی دادن
با یه مقدار بالا یا پایین، یهکم اینور اونور، بگینگی، حدوداً، تقریباً (کمی بیشتر یا کمتر از مقدار یا زمان ذکر شده)
give to understand (or believe)
فهماندن، وانمود کردن، حالی کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «give» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ بهمن ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/give