با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Flex

fleks fleks
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    flexed
  • شکل سوم:

    flexed
  • سوم شخص مفرد:

    flexes
  • وجه وصفی حال:

    flexing
  • شکل جمع:

    flexes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun adverb
    خم کردن، پیچ دادن، سیم نرم خم‌شو
    • - As he was diving into the water, he flexed his muscles.
    • - وقتی می‌خواست در آب شیرجه برود عضلاتش را منقبض کرد.
    • - Flex your biceps so that I can measure them.
    • - عضله‌ی بازویت را سفت کن تا آن را اندازه بگیرم.
    • - He lay on his back and flexed his knees.
    • - او به پشت خوابید و زانوهای خود را باز و بسته کرد.
    • - Once again Germany flexed its military muscles.
    • - یک‌بار دیگر آلمان قدرت نظامی خود را نمایش داد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد flex

  1. verb bend
    Synonyms: angle, contract, crook, curve, lean, mold, ply, spring, stretch, tighten, tilt, yield
    Antonyms: be stiff, extend, straighten

ارجاع به لغت flex

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flex» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/flex

لغات نزدیک flex

پیشنهاد بهبود معانی