فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Ply

plaɪ plaɪ

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive adverb

لا، تاه، یک لای طناب، تخته چندلا، لایه کاغذ، تاه کردن، چند‌لا کردن، دولاکردن، رفت‌وآمدکردن، تردد کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

plywood

تخته‌ی چند‌لا

a shirt collar that has three plies of cloth

یقه‌ی پیراهن که از سه‌لایه پارچه درست شده است

نمونه‌جمله‌های بیشتر

three-ply wood

تخته سه‌لایه

a four-ply rope

طناب چهارلا

Hooshang learned to ply the oars correctly.

هوشنگ به کار بردن صحیح پارو را آموخت.

The street where fishmongers ply their business.

خیابانی که در آن ماهی‌فروشان کسب و کار می‌کنند.

The students plied me with questions.

شاگردان مرا سؤال پیچ کردند.

Pari plied us with food and drink.

پری خوراک و آشامیدنی به ما می‌رساند.

This ship plies between London and New York.

این کشتی بین لندن و نیویورک رفت و آمد می‌کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ply

  1. verb use, work at
    Synonyms:
    employ utilize practice exercise exert handle work at follow pursue function manipulate wield dispense carry on maneuver swing throw put out
    Antonyms:
    be lazy idle

Collocations

ply for hire

(تاکسی و غیره) در محل یا مسیر به‌خصوص کاسبی کردن

ply one's trade

پیشه‌ی خود را دنبال کردن، کسب و کار کردن

ارجاع به لغت ply

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ply» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ply

لغات نزدیک ply

پیشنهاد بهبود معانی