گذشتهی ساده:
exercisedشکل سوم:
exercisedسومشخص مفرد:
exercisesوجه وصفی حال:
exercisingشکل جمع:
exercisesهمچنین میتوان از exercitation به جای exercise استفاده کرد.
ورزش
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
physical exercise
ورزش بدنی
Swimming is a good exercise.
شنا ورزش خوبی است.
(مهارت) تمرین
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
finger exercise for the piano
تمرین انگشت برای (نواختن) پیانو
Doing these exercises will make your English stronger.
انجام این تمرینها انگلیسی شما را قویتر خواهد کرد.
pronunciation exercise
تمرین تلفظ
Willpower is strengthened by exercise.
اراده با سعی و کوشش قوی میشود.
(کتاب و درس) مشق
اعمال، بهکارگیری، عمل، استفاده، انجام، اجرا
the exercise of his powers as ambassador
اعمال قدرت او به عنوان سفیر
the exercise of an option
بهرهمند شدن از حق گزینش
the exercise of the right to vote
استفاده از حق رأی
the exercise of one's duties
انجام وظایف شخصی
تمرین نظامی، مشق نظامی
military exercise
تمرین (یا مشق) نظامی
استفاده کردن، به کار گرفتن، بهرهمند شدن، استعمال کردن
Exercise caution!
احتیاط را رعایت کن!
to exercise self-control
خودداری کردن
to exercise one's authority
اختیارات خود را به کار بستن
تمرین دادن، مشق دادن
تمرین نظامی دادن، مشق نطامی دادن
The soldiers were exercised every day.
هرروز به سربازان مشق نظامی میدادند.
نگران بودن، معطوف کردن توجه
I was greatly exercised about that decision.
در مورد آن تصمیم خیلی نگران بودم.
اثر داشتن، موثر بودن
ورزش کردن
To remain healthy, we have to exercise daily.
برای تندرست ماندن باید هر روز ورزش کنیم.
I exercise every day.
من هر روز ورزش میکنم.
کتاب تمرین، دفتر مشق
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «exercise» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/exercise