شکل جمع:
implementationsاجرا، پیادهسازی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The implementation of stricter gun control laws is a hotly debated topic.
اجرای قوانین سختگیرانهتر کنترل اسلحه موضوعی است که بهشدت مورد بحث است.
The implementation of new safety regulations has greatly improved workplace conditions.
پیادهسازی مقررات ایمنی جدید شرایط محیط کار را تا حد زیادی بهبود بخشیده است.
The project's implementation was delayed due to unforeseen challenges.
اجرای این پروژه به دلیل چالشهای غیرمنتظره به تعویق افتاد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «implementation» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/implementation