اجرا کردن یک طرح، پیاده سازی یک برنامه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالوکیشنهای کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The government implemented a new economic plan.
دولت یک طرح اقتصادی جدید را اجرا کرد.
It's time to implement the plan we discussed.
وقت آن است که طرحی را که در مورد آن بحث کردیم اجرا کنیم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «implement a plan» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/implement-a-plan