شکل جمع:
executionsاجرا، انجام، اعدام، ضبط، توقیف
اجرا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They demanded the execution of all drug peddlers.
آنها اعدام همهی فروشندگان مواد مخدر را خواهان شدند.
The execution of orders is more difficult than their issuance.
اجرای دستورات از صدور آنها دشوارتر است.
The execution of this role requires a lot of skill and talent.
ایفای این نقش خیلی مهارت و استعداد میخواهد.
the perfect execution of a dive
اجرای بینقص یک شیرجه (در آب)
the execution of court judgements
اجرای احکام دادگاه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «execution» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/execution