آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Execution

ˌeksəˈkjuːʃn ˌeksəˈkjuːʃn

شکل جمع:

executions

معنی execution | جمله با execution

noun C1

اجرا، انجام، اعدام، ضبط، توقیف

noun

اجرا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

They demanded the execution of all drug peddlers.

آن‌ها اعدام همه‌ی فروشندگان مواد مخدر را خواهان شدند.

The execution of orders is more difficult than their issuance.

اجرای دستورات از صدور آن‌ها دشوارتر است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The execution of this role requires a lot of skill and talent.

ایفای این نقش خیلی مهارت و استعداد می‌خواهد.

the perfect execution of a dive

اجرای بی‌نقص یک شیرجه (در آب)

the execution of court judgements

اجرای احکام دادگاه

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد execution

  1. noun killing
    Synonyms:
    punishment hit shooting hanging strangling beheading gassing electrocution lethal injection strangulation decapitation crucifixion capital punishment rub out contract killing guillotining necktie party impalement

لغات هم‌خانواده execution

سوال‌های رایج execution

شکل جمع execution چی میشه؟

شکل جمع execution در زبان انگلیسی executions است.

ارجاع به لغت execution

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «execution» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/execution

لغات نزدیک execution

پیشنهاد بهبود معانی