فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Electrocution

əˌlektrəˈkjuːʃn̩ ɪˌlektrəˈkjuːʃn̩

شکل جمع:

electrocutions

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

کشتن با برق، اعدام با برق (عمل کشتن یک نفر با عبور جریان برق در بدن او)

The criminal was sentenced to death by electrocution for his heinous crimes.

این جنایتکار به دلیل جنایات شنیع خود به اعدام با برق محکوم شد.

The detective discovered evidence suggesting that the victim's death was not accidental but a case of electrocution.

کارآگاه شواهدی را کشف کرد که نشان می‌دهد مرگ مقتول تصادفی نبوده بلکه کشتن با برق بوده است.

noun uncountable

برق‌گرفتگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The signs clearly warned of the danger of electrocution in the high-voltage area.

این علائم به‌وضوح در مورد خطر برق‌گرفتگی در ناحیه‌ی ولتاژ بالا هشدار می‌دهند.

The safety measures in place prevented any incidents of electrocution in the factory.

اقدامات ایمنی مناسب از بروز هرگونه حادثه‌ی برق‌گرفتگی در کارخانه جلوگیری کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد electrocution

  1. noun execution by electricity
    Synonyms:
    burning

ارجاع به لغت electrocution

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «electrocution» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/electrocution

لغات نزدیک electrocution

پیشنهاد بهبود معانی