شکل جمع:
electrocutionsکشتن با برق، اعدام با برق (عمل کشتن یک نفر با عبور جریان برق در بدن او)
The criminal was sentenced to death by electrocution for his heinous crimes.
این جنایتکار به دلیل جنایات شنیع خود به اعدام با برق محکوم شد.
The detective discovered evidence suggesting that the victim's death was not accidental but a case of electrocution.
کارآگاه شواهدی را کشف کرد که نشان میدهد مرگ مقتول تصادفی نبوده بلکه کشتن با برق بوده است.
برقگرفتگی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The signs clearly warned of the danger of electrocution in the high-voltage area.
این علائم بهوضوح در مورد خطر برقگرفتگی در ناحیهی ولتاژ بالا هشدار میدهند.
The safety measures in place prevented any incidents of electrocution in the factory.
اقدامات ایمنی مناسب از بروز هرگونه حادثهی برقگرفتگی در کارخانه جلوگیری کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «electrocution» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/electrocution