فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Electrode

iˈlektroʊd ɪˈlektrəʊd

شکل جمع:

electrodes

معنی‌ها

noun

الکترود

noun

قطب مغناطیسی، قطب الکتریکی، الکترود

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد electrode

  1. noun terminal
    Synonyms:
    wire plate copper cathode zinc anode inert anode inert cathode

ارجاع به لغت electrode

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «electrode» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/electrode

لغات نزدیک electrode

پیشنهاد بهبود معانی