گذشتهی ساده:
electrocutedشکل سوم:
electrocutedسومشخص مفرد:
electrocutesوجه وصفی حال:
electrocutingبا برق کشتن، مردن در اثر برق
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The wire fell on him and he was electrocuted.
سیم روی او افتاد و او در اثر برق گرفتگی درگذشت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «electrocute» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/electrocute