شکل جمع:
punishmentsمجازات، تنبیه، گوشمالی، سزا، مکافات، آسیب، شرایط سخت
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The punishment should fit the crime.
کیفر باید با جنایت متناسب باشد.
Automobile tires that can take thousands of miles of punishment.
تایر اتومبیل که میتواند شرایط سخت را هزاران کیلومتر تحمل کند.
corporal punishment
تنبیه بدنی
capital punishment
مجازات اعدام
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «punishment» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/punishment