فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Suffering

ˈsʌfrɪŋ ˈsʌfrɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    suffered
  • شکل سوم:

    suffered
  • سوم شخص مفرد:

    suffers
  • شکل جمع:

    sufferings

معنی‌ها

  • noun B2
    رنج، درد، صدمه، آسیب، مصیبت، آدرنگ
  • noun
    تحمل رنج یا درد
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد suffering

  1. noun pain, agony
    Synonyms: adversity, affliction, anguish, difficulty, discomfort, distress, dolor, hardship, martyrdom, misery, misfortune, ordeal, passion, torment, torture
    Antonyms: happiness, health, joy

لغات هم‌خانواده suffering

ارجاع به لغت suffering

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «suffering» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/suffering

لغات نزدیک suffering

پیشنهاد بهبود معانی